حتما جمله يا جملاتي همچون «در فلان جا كار ميكنم، چاره ديگري ندارم» را شنيدهايد. آيا شما هم از آن دسته افرادي هستيد كه پس از يافتن يك شغل و استخدام در يك جا، تا فرارسيدن بازنشستگي همانجا ساكن ميشويد يا ترجيح ميدهيد هرچند سال يك بار، تحولي در زندگي حرفهايتان ايجاد كنيد و شغل، محل كار يا كارفرماي جديدي را تجربه كنيد؟
حتما جمله يا جملاتي همچون «در فلان جا كار ميكنم، چاره ديگري ندارم» را شنيدهايد. آيا شما هم از آن دسته افرادي هستيد كه پس از يافتن يك شغل و استخدام در يك جا، تا فرارسيدن بازنشستگي همانجا ساكن ميشويد يا ترجيح ميدهيد هرچند سال يك بار، تحولي در زندگي حرفهايتان ايجاد كنيد و شغل، محل كار يا كارفرماي جديدي را تجربه كنيد؟
براي بسياري از افرادي كه در يك شغل ماندگار ميشوند و سالها تجربه كسب ميكنند، تغيير شغل و يافتن موقعيتهاي جديد كاري، به كاري بسيار سخت و شاق تبديل ميشود. كابوس بيكارشدن و نيافتن شغل دلخواه، طي كردن مجدد همه مراحل فرآيند استخدام، به خطر انداختن امنيت شغلي كه با سالها كار در يك مكان ثابت كسب شده و.... از جمله فاكتورهايي هستند كه باعث ميشوند افراد با وجود نداشتن شور و شوق اوليه در كار خود، بيانگيزگي و كار از روي اجبار، به استقبال موقعيتهاي جديد شغلي نروند.
از سوي ديگر، اگرچه بيكارشدن و از دست دادن شغل مورد علاقه يا مسائل ديگري همچون تعديل نيرو در يك شركت و غيره، انگيزه ديگري است كه افراد را به جستوجوي شغلي جديد واميدارد، اما بسياري از افراد (بخصوص كساني كه سالها در يك شغل تجربه كسب كردهاند) پس از چندي از تلاش براي يافتن شغلي جديد نااميد شده و به بيكاري تن ميدهند.
بهراستي چه چيزي باعث ميشود بعضيها پيش خودشان فكر كنند كه هنگام تغيير شغل و يافتن كاري بهتر فرا رسيده است؟ شايد علاقهشان را بهكاري كه انجام ميدهند و شغل فعليشان از دست ميدهند. شايد با خودشان فكر ميكنند نياز به تحولي در محيط اطرافشان دارند. شايد به اين نتيجه ميرسند كه به لحاظ روحي، نياز بهكار ديگري دارند كه آنها را بيشتر ارضا كند. شايد خطر اخراج شدن را پيش روي خود ميبينند.
شايد همه اينها، بخشي از دلايلي هستند كه باعث ميشود افراد، زندگي حرفهاي خود را مروري دوباره كنند و به فكر فتح قلههاي جديد و پيمودن راههاي نرفته بيفتند. آيا براي تغيير شغل يا يافتن شغلي بهتر، بيتابي ميكنيد؟ آيا آرزو ميكنيد اي كاش در پست فرد ديگري بوديد؟ با پاسخ دادن به اينگونه پرسشها ميتوانيد بفهميد آيا براي برداشتن گامهاي بلندتر در اين مقطع از زندگي حرفهاي خود، آماده هستيد يا نه؟
درنهايت به خاطر داشته باشيد تغيير شغل يا تغيير محيط كار فعلي، بخشي از فرآيند طبيعي هر زندگي است. مطالعات در اين زمينه نشان داده است بيشتر افراد در طول زندگي، شغل خود را (منظور از شغل، پست يا مسووليت خاصي است كه افراد در ارتباط با رشته تحصيلي، مهارتها و تواناييهاي خود دارند و نه حرفه) چندين بار عوض ميكنند.
خيلي از افراد شغل خود را عوض ميكنند چون كارشان را دوست ندارند، كارفرمايشان را دوست ندارند، محيط كارشان را نميپسندند، با همكاران خود اختلاف دارند و.... بنابراين گام اول در تغيير شغل، مشخص كردن چيزها و كارهايي است كه دوست نداريد و همچنين آگاهي از زمان لازم براي انجام اين كار.
با اين حال، آگاهي از آنچه دوست نداريد تنها يك بعد قضيه است، زيرا در نقطه مقابل بايد بدانيد چه كاري را به جاي كار فعلي خود دوست داريد، چه كارفرمايي را ميپسنديد، در چه محيط كاري احساس رضايتخاطر بيشتري خواهيد كرد و... تا بتوانيد در مسير تغيير شغل، گام درستي برداريد و كمتر خطر كنيد.
چه كاري شما را به هيجان ميآورد؟ در اوقات فراغت به چه كاري علاقه داريد؟ آيا تحصيلاتتان با كاري كه انجام ميدهيد همخواني دارد؟ چند ساعت در روز كار ميكنيد؟ آيا كار زياد شما را خسته كرده است يا بيعلاقگي به كاري كه انجام ميدهيد؟
همين كه علايق خود را كشف كرديد وقت بيشتري را صرف تحقيق درباره مشاغلي كنيد كه به شكلي در ارتباط با علايق شما هستند. از داشتن شك و هراس در اين مرحله نترسيد، چون داشتن چنين حسي در فرآيند تغيير شغل اجتنابناپذير است، چراكه تغيير شغل يعني خطر؛ همچنين ميزان تحقيقات شما بستگي به اين دارد كه چقدر ميخواهيد طيف فعاليتهاي خود را تغيير دهيد.
فرض را بر اين بگيريد كه از شغل كنوني خود خسته شدهايد و احساس ميكنيد نياز به يك تنوع حرفهاي داريد. درصدد تغيير شغل برميآييد، اما براي لحظهاي با خود فكر ميكنيد كه تكليف آن همه تجربهاي كه در شغل كنوني خود كسب كردهايد و براي آن آموزش ديدهايد، سخت كار كردهايد و دشواريهاي مختلفي تحمل كردهايد، چه ميشود؟ آيا بايد همه آنها را دور انداخته و از صفر شروع كنيد؟
در حقيقت اين چنين نيست و اينجاست كه پاي مهارتهاي قابل انتقال به ميان ميآيد. مهارتهاي قابل انتقال به آن دسته از مهارتها و تواناييهايي گفته ميشود كه در مشاغل گذشته خود يا از طريق انجام كارهاي مختلف داوطلبانه، سرگرميهاي مختلف، دنبال كردن علايق شخصي و غيره كسب كردهايد، اما ميتوانيد از آنها در شغل جديد يا شغل بعدي خود استفاده كنيد.
به عنوان مثال مهارتهاي بسياري همچون توانايي در مديريت، روابط عموميقوي، برنامهريزي و... وجود دارند كه قابل تعميم در آن كاري هستند كه تصميم داريد از اين به بعد انجام دهيد، از اين رو ممكن است خودتان هم از اين كه در شغل جديد به خاطر داشتن مهارتهاي سابق، تسلط و اعتماد به نفس زيادي داريد، تعجب كنيد.
همانطور كه پيشتر گفته شد هنگام تصميمگيري براي شغل بايد در مرحله اول تشخيص دهيد كه چه كاري براي شما مناسب است و بخشي از اين تشخيص به اين مربوط ميشود كه بدانيد در كدام حرفهها يا مشاغل ميتوانيد از مهارتهايي كه داريد (مهارتهاي قابل انتقال) مجدد استفاده كنيد.